دیروز عصر با دُکی رفتیم سینما و فیلم افتضاح ازدواج در وقت اضافه را دیدیم... البته خوش گذشت و راه برگشت را پیاده اومدیم خونه... یک عالمه هم بین راه حرف زدیم.
امروز صبح رسیدیم شهرمون و بعد صبحانه گرفتیم خوابیدیم... آخه وضع اتوبوس خیلی بد بود و شب نتونسته بودیم بخوابیم... ظهر رفتم سیسکو و بعد از ظهر با دُکی یه کم گشتیم و اومدیم خونه... الانم می خوایم بریم فیلم ببینیم
شب همگی خوش
شب خوش عزیزم... خوش بگذرونید... منم سینما میخواااام... ولی دریغ از یه فیلم قشنگ
اوووووه... تا ۴ بیدار بودی دختر؟؟ بابا ایول... در مورد سینما موافقم :(
چه روزمرگی های آرام و قشنگی. همیشه خوش باشی عزیزم.
راستی اگه خصوصی نیست دوست دارم بدونم کدوم شهر زندگی میکنی. شاید همشهری در اومدیم خب!
مرسی عزیزم... شما هم همیشه خوش باشین. :)
جوابت را برات خصوصی گذاشتم.
من هم سینما میخوام
بیا با هم بریم ;)
آره بابا از شانس مسخره ام همسری خونمون بود و من تا صبح پای سیستم کارای شرکت رو انجام میدادم
آخــــــــــــه... بمیرم برات... خیلی سخته این جوری :*
دست خودم نیست
اسم کلاس سیسکو رو میاری روده بر میشم از خنده
منم موافقم باهات :))))