محرمانه

دل نوشته های محرمانه من و دُکی جونم(بین خودمون بمونه هاااا;) )

محرمانه

دل نوشته های محرمانه من و دُکی جونم(بین خودمون بمونه هاااا;) )

جشن پایان تحصیلی

امروز روز جشن فارغ التحصیلیه... یک متنی هم هست که من باید بخونم خدا کنه گند نزنم


فردا هم احتمالا بریم مسافرت... اگه یه مدت نبودم... نگرانم نشیداااااااااااا

نظرات 9 + ارسال نظر
سحر شنبه 12 تیر‌ماه سال 1389 ساعت 10:16 ق.ظ http://saharri.blogsky.com

نمیتونی حتی فکرشو هم بکنی که این جشن چقدر برات خاطره انگیز خواهد بود و چقدر از یادآوریش احساس خوبی خواهی کرد....

مرس عزیزم... آره... می دونم که همچین روزی دیگه تکرار شدنی نیست :)

جوجه کوچولو شنبه 12 تیر‌ماه سال 1389 ساعت 10:30 ق.ظ http://love-4ever.persianblog.ir/

تو میتونی الیا جون... دودوروددودود الیاااا... دودوروددودود الیاااا ... دودوروددودود الیاااا
جشنت خوش بگذره عزیزم... سفرت هم بی خطر و پر از لحظه های شاااد شاااد (آیکون گل)

مرسی که بهم امید دادی :دی

میشییییییییییییییی... میام بهت سر بزنم ;)

باران شنبه 12 تیر‌ماه سال 1389 ساعت 11:46 ق.ظ

هم جشن و هم سفر بهت خوش بگذره
سوغاتی خاله یادت نره

مرسی عزیزممممم... سوغاتی هم به روی چشم:*

سحر دوشنبه 14 تیر‌ماه سال 1389 ساعت 12:46 ب.ظ http://saharri.blogsky.com

بابا همیشه به سفر.....

کجاییییییییی
برنگشتیییییی

برگشتم... متاسفانه نتونستم زودتر آپ کنم.

سحر چهارشنبه 16 تیر‌ماه سال 1389 ساعت 09:52 ق.ظ http://saharri.blogsky.com

کم کاری میکنی الیا...
خبر نمیدی
اپ نمیکنی
میبینم خیییییلی داره خوش میگذره

خوش باشی

ببخشید... قول می دم دیگه تکرار نشه... ولی خیلی خوش گذشت

میم. یکشنبه 20 تیر‌ماه سال 1389 ساعت 11:28 ق.ظ http://http://ourvirtualhome.blogfa.com/

آی بالا بدو بیا آپ کن .
من هیچی نمی گم تو هم آپ نمی کنی . نمی شه که.

آی بالا اومدم دااااااا.... نیه می زنی؟؟

جوجه کوچولو یکشنبه 20 تیر‌ماه سال 1389 ساعت 04:24 ب.ظ http://love-4ever.persianblog.ir

کجایی تو دختر؟؟ بیا بابا دیگه... یه آش ازت خواستیما ببین چه جوری متواری شده

اومدم... اومدم... آش را هم آوردم خونه نبودین :دی

رضا دوشنبه 21 تیر‌ماه سال 1389 ساعت 06:56 ب.ظ http://zendegi-reza.blogsky.com/

به سلامتی
حتما متنی رو هم که خوندی بنویس و تعریف کن

یه جریانی شد که نتونستم بخونم :(

جوجه کوچولو سه‌شنبه 22 تیر‌ماه سال 1389 ساعت 10:40 ق.ظ

الیا جان، مادررررررر، نگرانت شدم، آخه 12 روزه نیستیا، مگه کجا رفتی این همه روز؟؟!!!
پاشو بیا دیگه گوزلیم، جات خالیه تو کامنت دونیم
گفتم که ما آش نخواستیم، پاشو بیا

ببخشید نگرانت کردم... آپ کردم گوزلیم... خوب از اول می گفتی آش نمی خوای که من زودتر آپ می کردم;)

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد