محرمانه

دل نوشته های محرمانه من و دُکی جونم(بین خودمون بمونه هاااا;) )

محرمانه

دل نوشته های محرمانه من و دُکی جونم(بین خودمون بمونه هاااا;) )

کاش امروز یکشنبه بود...

امروز بالاخره با یک عـــــــــالمه تلاش تونستم یکی از پروژه هام را به یه جاهایی برسونم(همین نیم ساعت پیش)... البته کامل کامل نیست هنوز...


من باز روزهایی هفته را قاطی کرده بودم و با کمال آرامش فکر می کردم امروز یکشنبه است... هنوز هم باورم نمیشه که دوشنبه باشه(کم منده بود با دُکی سر این موضوع دعوامون بشه... آخه گیر داده بودم که یکشنبه است امروز)...روزها همچنان داره می گذره و امتحانا نزدیک می شه و من هنوز کاری نکردم و دست بر روی دست نشستم... البته درگیر پروژه هامم... خداااااااااااا جونم کمک...


امروز یک عالمه با دُکی متکا بازی کردیم... جاتون خالی که خیلی حال داد...

دیروز هم من تو اتاق پشت کامی نشسته بودم و درِ ورودی اتاق تو دیدم نبود... نگو دُکی چهار دست و پا اومده بود اتاق و من حواسم نبود... که یهو دیدم سرش را از پشت کامی آورد بالا و منو ترسوند... از ترس زهر ترک شدم عجب شوخی بودااااااا...

ولی خوشم میاد از شوخی هاش... همش در این فکریم که چطور حریف مقابل را بیشتر بترسونیم و ضربه ی بیشتری بهش وارد کنیم (عجب زندگی با محبت و عشقولانه ای)


زندگی همینه دیگه... باید به این جور چیزا و با این جور چیزا خوش بود... مگه نه؟

خدا جونم ممنون

نظرات 11 + ارسال نظر
رضا دوشنبه 17 خرداد‌ماه سال 1389 ساعت 11:12 ب.ظ http://zendegi-reza.blogsky.com/

عالیه همیشه خوش باشین
سر بزنید

دُکی دوشنبه 17 خرداد‌ماه سال 1389 ساعت 11:46 ب.ظ

آخ جون ... همین که احساس می کنم چه قدرررررر ترسیدی ... خیلی حال میده بهم ...

ممنونم که هستی و من می تونم سر به سرت بذارم ...

ها ها ها = دو نقطه + دی

حالا صبر کن ببین دفعه بعد چه جوری می ترسونمت ...

خوراکی هایی که مامان بزرگت آورده بود ... کجا هستن؟ نمی تونم پیداشون کنم؟ نکنه تمومشون کردی؟؟؟

:))) اگه بدونم انقدر خوشت اومده... بهت قول می دم دفعه بعد بیشتر بترسم :دی

منم ممنونم که هستی و یکی هست که سر به سرم بذاره :))


خوراکی ها همون روز اول به حسابشون رسیده شد... نگرد که نیست :دی

جوجه کوچولو سه‌شنبه 18 خرداد‌ماه سال 1389 ساعت 07:42 ق.ظ http://love-4ever.persianblog.ir/

آره عزیزم... زندگی شیرینیش به همینه... حتما که نباید همیشه عشق ورزید (آیکون کله سبز) گاهی این چیزام لازمه واسه تنوع، شوخی بحثای بی سر و ته و کل کل :))) خیلی باحاله.
ولی انگار دکی خان موفق تر هستن در این زمینه ها... کم نیار دختر دست بجنبون ;))

آره والله... خیلی حال می ده... شما هم امتحان کنید ;)

نه بابا... کی گفته دُکی موفقتره؟... من هیچ وقت در مقابل این جور حریفا کم نمیارم... همیشه آماده در کمینم :دی

جوجه کوچولو سه‌شنبه 18 خرداد‌ماه سال 1389 ساعت 07:52 ق.ظ http://love-4ever.persianblog.ir/

اسممون رو که هنوز عوض نکردی که... اصلا بذار دلیل اینکه آرومم، جوجه کوچولو در کل عوضش کن لوفا"

ای وااااااای... ببخشید... همین الان عوض می کنم... حواس نمونده که برامون مادر... ;)

باران سه‌شنبه 18 خرداد‌ماه سال 1389 ساعت 07:54 ق.ظ

بابا آقای دکتر
انقدر از همسرایی که با هم خوش میگذرونن خوشم میاد (ماشا.. )
همیشه خوش باشید.
ایشا... امروز دوشنبه باه. خوبه؟ :)))

مرسی عزیزم... شما لطف داری...

وااااااای... روزای هفته را نگو که دلم پر خونه :(

جوجه کوچولو سه‌شنبه 18 خرداد‌ماه سال 1389 ساعت 10:19 ق.ظ http://love-4ever.persianblog.ir/

اااااااا کانمتم رو اشتباه گذاشتم تو پست قبلیت... :)))

این کامنت دونی متعلق به شماست... هر جا دوست داشتی بنویس ;)

سحر سه‌شنبه 18 خرداد‌ماه سال 1389 ساعت 10:46 ق.ظ http://saharri.blogsky.com

شما دو تا منو یاد ( زندگی چون سیب است گاز باید زد با پوست )از سهراب میندازید....
خواستم شعرش خوردنی باشه...

به بـــــــــــــــــه... چه شعر خوردنی... جای دُکی خالی ;)

میم. سه‌شنبه 18 خرداد‌ماه سال 1389 ساعت 10:48 ق.ظ http://ourvirtualhome.blogfa.com/

عجب! :دی
جالب بود .
خوش بگذره .

میشی... به شما هم خوش بگذره ;)

محمد سه‌شنبه 18 خرداد‌ماه سال 1389 ساعت 12:02 ب.ظ http://shekarabad.blogfa.com

همیشه تنتون سالم دلتون شادو لبتون خندون باد

ممنون... مرسی سر زدین :)

جوجه کوچولو سه‌شنبه 18 خرداد‌ماه سال 1389 ساعت 02:17 ب.ظ http://love-4ever.persianblog.ir/

من هستم ، نیرو پشتیبانی هم تو راهه مقاومت کن... کم آوردی بیا عقب تجدید قوا کن دوباره برو :دی
این رو هم داخل پرانتز بگم: از آنجا که من کله وبت رو هر دفعه برانداز میکنم الان دیدم تو لینکات زدی یک بغل رویا(امید و رویا)
اون یک بغل زنگیه الیا جان دلبندم :دی

مرسی عزیزم... اگه تو نبودی من چی کار می کردم؟... هم بهم قوت می دی که مقاومت کنم و هم اشکالات وبلاگم را بهم گوش زد می کنی... خدا زیاد کنه از این دوستا :)

میشییییی

باران چهارشنبه 19 خرداد‌ماه سال 1389 ساعت 08:44 ق.ظ

صبحت بخیر عزیزم.

صبح تو هم به خیر :)... بابا چه سحر خیز ;)

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد